سلام به هموطنان،
سلام به یاران و یاوران مقاومت ایران،
سلام به مجاهدان آزادیستان،
جهان صدای 80ملیون مردم ایران را در صدای مریم و صدای شما شنید و پیام مردم و مقاومت ایران، پیام اشرف پایدار و مجاهدان آزادیستان را «بهسوی پیروزی» دریافت کرد.
سخنان او در همه لحظات، از شجاعتی شگفت و از مجاهدتی ستایشانگیز سرشار بود. خوشا به اینهمه پاکبازی و صدق و پاکیزگی که تشعشع بیمانندآن، آدمی را فرامیگرفت.
نوری برای دوستان، دودی به چشم دشمنان. تبارکالله…
سه روز است که خبرگزاریها و رسانههای مختلف در سراسر جهان از بزرگترین اجتماع ایرانیان سخن میگویند و اینکه «پاریس واقعاً هرگز چنین تجمعی از ایرانیان به خود ندیده بود».
جهان در سخنرانی تاریخی رئیسجمهور برگزیده مقاومت برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران، بهروشنی دریافت که فاشیسم مذهبی در ایران، برخلاف گزافهها و بلوفهای آخوندی و برخلاف ماجراجوییها و تاکتیک همیشگیاش (فرار به جلو)، یک رژیم «بیثبات» و «متزلزل» است که «در فاز اضمحلال و سرنگونی بهسر میبرد».
«با بحرانی فراتر از یک بحران اقتصادی».
با «جامعهیی ناراضی و در آستانه انفجار».
با «موجی از اعتراضات که نشان میدهد ملاها بر روی بشکه باروت نشستهاند».
(یورونیوز ژورنال دودیمانش- سیبیاس- نوولابزرواتور کلنراشتات آنسایگر آسوشیتدپرس هرالدتریبیون الجزیره خبرگزاری کانادا مرکز اطلاعرسانی نیوزیلند).
××××
همگان فهمیدند که «مردم ایران تغییر دموکراتیک میطلبند»و«تنها راه متوقف کردن ملایان، در آستانه دستیابی به سلاح کشتار جمعی، پایاندادن به سیاست مماشات، اعمال قاطعیت، حمایت از تغییر دموکراتیک و یک ایران آزاد با مریم رجوی است.
ـ فهمیدندکه «شورای وزرای اتحادیه اروپا با نگهداشتن نام سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست تروریستی»،
«یک همدستی بیشرمانه با پدرخوانده و پشتیبان مالی تروریسم بینالمللی را انتخاب کرده است». «خود را در کنار رژیم ملاها قرار میدهد» و «تاریخ اروپا را برای همیشه، لکهدار میکند».
این، «یک فضاحت سیاسی، حقوقی و اخلاقی است که رأی دادگاه عدالت اروپا و حکومت قانون را به سخره میگیرد…»
از اینرو، بیش از 50هزار ایرانی «درحالیکه بیش از یکصد تن از نمایندگان مجالس مختلف و سازمانهای مدافع حقوق بشر آنها را همراهی میکنند» و درحالیکه «از حمایت هزار پارلمانتر دیگر در کشورهای اروپایی برخوردارند»، خطاب به شورای وزیران فریاد میزنند:
ـ«اتحادیه اروپا، شرمت باد! ننگت باد!
ـ خجالت، خجالت!
ـ قانون، قانون، عدالت!»
ـ «جریانهای مختلف پارلمانی در ایتالیا و دانمارک و هلند و فراکسیون نیروهای اپوزیسیون در پارلمان آلمان به این اقدام دولتهای اروپایی اعتراض کرده و قطعنامههایی را به تصویب رساندهاند که شفافیت بر روی پرونده مجاهدین را درخواست میکند».
ـ «حرکت جنجالبرانگیز اتحادیه اروپا احتمالاً شکایاتی را از طرف نمایندگان پارلمان اروپا علاوه بر پارلمانترهای ایتالیا و دانمارک جرقه خواهد زد».
ـ «آلخو ویدالکوادراس، نایبرئیس پارلمان اروپا، برخورد شورای اروپا با پرونده مجاهدین را “افتضاح” توصیف میکند».
او «برای کمک به مجاهدین و مردم ایران تا سقوط ملاها و بازگرداندن دموکراسی و آزادی به مردم ایران سوگند میخورد. سخنرانیهای اعضای کنگره آمریکا و پارلمان انگلستان نیز بر همین سیاق است».
(رویترـ خبرگزاری فرانسه آسوشیتدپرس خبرگزاری آلمان نیویورک تایمزـ واشینگتنپستـ دویچهولهـ خبرگزاری عراقـ مرکز اطلاعرسانی ای.یو. آبزرور).
××××
مطبوعات و خبرگزاریها، همچنین به واضحترین صورت، به نقل از رئیسجمهور برگزیده مقاومت، بر سرکوب مقاومت ایران از سوی دولت شیراک در «همدستی مستقیم» با ملایان حاکم بر ایران، انگشت میگذارند که«بیشرمانهترین میراث دولت قبلی» فرانسه و در عینحال«به بازیگرفتن دادگستری» این کشور است.
«پروندهیی که صرفاً برای تحتکنترل قراردادن جنبش مقاومت ایران به سود آخوندها تشکیل شده و با همین هدف ادامه یافته است».
«این پرونده از نظر حقوقی بیپایه، از نظر سیاسی توطئهگرانه، و در تاریخ قضاییه فرانسه از جنگ جهانی دوم به این سو بیسابقه است. آنقدر میانتهی، که ناگزیر شدند مستخدمان سرویس جاسوسی آخوندها را بهعنوان شهود، به خدمت بگیرند».
انتظار مردم و مقاومت ایران از نیکلا سارکوزی، رئیسجمهور جدید فرانسه که خود را به عدالت و قانون متعهد نموده ایناست که «صفحه سیاهی را که با پرونده 17 ژوئن در روابط فرانسه با مردم ایران ایجاد شده است، ورق بزند».
××××
سه روز قبل از سخنرانی مریم، جامعه حقوق بشر در فرانسه خواستار صدور قرار منع تعقیب در پرونده 17 ژوئن شد و اعلام کرد:
«چهارسال بعد از هجوم پلیسی 17ژوئن2003 که بهدستور واحد ضدتروریستی دادستانی پاریس علیه اعضا و هواداران شورای ملی مقاومت ایران صورت گرفت، جامعه حقوق بشر شاهد در گلماندن تحقیقاتی است که ویژگی آن از همان ابتدا، مداخله شدید سیاسی و خلأ قضایی بود که اکنون دیگر هیچ تردیدی بر نمیدارد.
اتهام تروریسم، که بهطور گسترده از رسانهها سر درآورد، در برابر تحقیقات تاب نیاورد. درحالیکه دادسرا و قضات تحقیق، مستمراً به نامگذاری سازمان مجاهدین خلق روی لیست سازمانهای تروریستی اتحادیه اروپا در مه2002 استناد کردهاند. جامعه حقوق بشر خاطرنشان میکند که ضرورت دارد تمامی نتیجهگیریهای لازم از حکم 12دسامبر2006 دادگاه بدوی جوامع اروپایی، که ضرورتاً حذف این نامگذاری را در بردارد، در رابطه با پرونده فرانسه به عمل بیاید.
دادستانی از ماهها پیش بیهوده تلاش میکند تا خلافهای مربوط به جرائم عادی، مشتمل بر ناهمخوانیهای مالی کشف کند تا صدور منع تعقیبی را که اجتنابناپذیر است، به تأخیر بیندازد.
جامعه حقوق بشر همچنین تعرض با سلاح سرد را که در 17ژوئن گذشته، چندین پناهنده ایرانی ازجمله هواداران شورای ملی مقاومت در پاریس قربانی آن بودهاند را محکوم میکند. جامعه حقوقبشر ملاحظه مینماید که یکی از متجاوزان که به جرم «وارد آوردن جراحات عمدی با سلاح در تجمع» تحت پیگرد قضایی قرار گرفته، و بهخاطر روابطش با مقامات ایرانی شناخته شده است، یکی از شهودی است که در کادر تحقیقات قضایی در مورد سازمان مجاهدین خلق، توسط د.اس.ت برای افزایش اتهامات مورد استماع قرار گرفته است.
جامعه حقوقبشر مقامات فرانسوی را فرا میخواند که از هرگونه همکاری بین سرویسهای فرانسوی و سرویسهای اطلاعاتی رژیمی که بههیچوجه به الزامات حکومت قانون پاسخگو نیست اجتناب کنند و به پیگردهای غیرموجهی که پناهندگان ایرانی تحت آزار و تعقیب این رژیم را در فرانسه هدف قرار داده است، خاتمه بخشند».
××××
همزمان، 250هزار شهروند فرانسوی در بیانیه «همبستگی با مردم تحت ستم ایران عدالت برای مقاومت ایران» اعلام کردند:
«عدالت ایجاب میکند که شورای اتحادیه اروپا، رسماً اسم مجاهدین خلق را از لیست تروریستی حذف نماید.
در 17ژوئن2003 به بهانه لیست تروریستی و بهخاطر معامله با تهران، دفتر اپوزیسیون شورای ملی مقاومت ایران و منازل پناهندگان ایرانی در فرانسه مورد حمله قرار گرفت.
سه سالونیم بعد با وجود اینکه همه اذعان دارند پرونده خالی است و هیچگونه شواهدی علیه مخالفان ایرانی وجود ندارد، پرونده بهدرخواست ملایان ادامه دارد و عواقب آن گریبانگیر مردم و اپوزیسیون ایران میباشد.
ما ضمن ابراز انزجار از قربانی کردن مخالفان ایرانی بهخاطر منافع اقتصادی خواستار بستهشدن فوری پرونده علیه مخالفان ایرانی در فرانسه و پایان دادن به این بیعدالتی بزرگ هستیم…
ما همچنین نگرانی خود را نسبت به پافشاری رژیم ایران برای کسب سلاح اتمی که صلح و امنیت جهانی را بهمخاطره انداخته است ابراز میداریم.
ما متعتقدیم همچنانکه رهبر مخالف ایرانی، مریم رجوی، اعلام کرده، راهحل این بحران نه در مداخله نظامی خارجی و نه در امتیاز دادن به رژیم ایران است. تغییر، بهدست مردم و مقاومت ایران محقق خواهد شد».
××××
اما دنیای عرب، که از رژیم آخوندها بسیار خنجر خورده است، «ایران جدید» را درسخنان و دیدگان مریم باز یافت و از پیشنهاد او برای سرپرستی 1000کودک یتیم عراقی توسط مجاهدان اشرف تحت نظر یونیسف، شگفت زده شد.
یک نویسنده برجسته عراقی نوشت:
«نمیتوانم تحسینم را نسبت به مقاومت ایران و مجاهدین خلق، این مقاومت ملی انسانی و شریف که به موضوع وطن و انسان و زندگی با دیدگاههای جدید و پیشرفته و بردبار و بدور از تشنج و اهداف نژادپرستانه و شووینیستی نگاه میکند، پنهان کنم.
خروش شعارهای پسران و دختران جوان ایرانی، که از همراهی بزرگسالان برخوردار بود، عادلانه بودن آرمان آنها و تمایلشان به صلح را، همآوا با سخنرانی خانم مریم رجوی، اعلام مینمود. رئیسجمهور برگزیده مقاومتی که برق دیدگانش همه نورها را تحتالشعاع قرار میدهد… با وقار، والا و با اعتماد به نفس، و من در دیدگانش ایران جدید صلحجو را میدیدم که خواستار همکاری و مناسبات سازنده و دوستانه با همسایگانش و همه عالم و بهخصوص با عراق است.
من بهواقع از میزان اشراف او به آنچه در عراق میگذرد شگفت زده شدم.
مخصوصاً وقتی که او از اندوهی سخن گفت که با دیدن تصاویر خجالتآور پرورشگاه کودکان یتیم دچارش شده بود و اهمیت این موضوع را توضیح داد… ولی به توصیف آنچه که دیده بود بسنده نکرد، بلکه آمادگی مجاهدین برای سرپرستی 1000کودک عراقی تحت نظر سازمان ملل و یونیسف و سایر سازمانهای بینالمللی را اعلام کرد…
من از مردممان میپرسم آیا پیشنهاد خانم رجوی برای نگهداری 1000کودک عراقی شما را تکان نداد؟ در حالیکه این سازمان فقط یک سازمان مقاومت است که اموالش نیز کماکان بهصورت ناعادلانهیی در ضبط و توقیف است…
واقعاً که مریم با این پیشنهاد سخاوتمندانهاش، نهتنها ما، بلکه همه دولتهای عرب را خجالتزده کرد و اشغالگر را در محذوریت و احراج قرار داد.
سرورم، مریم رجوی، متشکرم.
ما دستمان را بهخاطر ایران و عراق، در دست تو میگذاریم.
مجاهدین خلق، متشکریم.
ما نسبت به روابط طبیعی و عالی بعد از پایان رژیم آخوندی ،که با ایادی و دم ودنبالچه هایش در عراق به زباله دان تاریخ سپرده میشود مطمئن شدیم.
متشکریم، متشکریم».
××××
هموطنان،
خوشا که باز هم تشبثات تمسخرانگیز و آخرین دست و پا زدنهای «شعبده ارتجاعی و برچسب استعماری» را درهم شکستید.
از این رو در پایان راه هم، عیناً مانند پنج سال پیش (بهدنبال تظاهرات بزرگ کپنهاگ در 31خرداد1381) که برچسب گندیده تروریستی در آن زمان تازه از راه رسیده بود، تکرار میکنم:
«شما، اراده ملی، جبهه همبستگی و فریاد آزادی مردم ایران برای رهایی از ستم و سرکوب آخوندی را نمایندگی کردید.
در شما و با شما، پاسخ اکثریت عظیم مردم ایران یک بار دیگر بهمنصه ظهور رسید.
برای ما مهم، ملت ایران است. حرف اول و آخر از آن این ملت است و بس. همانها که از خمینی نپذیرفتند که مجاهدین و مقاومت ایران دزد و جاسوس و منافق و بدتر از کافر و عوامل استکبار جهانی و ستون پنجم و آلت دست عراق هستند، برچسب سخیف تروریستی را هم بهسرعت برقوباد، دود کردند.
اکنون بگذارید هر که میخواهد، با این قبیل برچسبها، گلو پاره کند و سر خود را به صخرههای دماوند بکوبد».
شمسالحق تبریزی از «فتنه» چه پرهیزی
اکنـون کـه بـرافکنـدی صـد فتنـه فـتانه
××××
بگذارید بدون ذرهیی مبالغه بگویم که هر یک از شما در اجتماع تاریخی «بهسوی پیروزی»، دستکم، از هزار تن در داخل میهن اشغال شده، نشان دارد.
یک لحظه فرض کنید که طلسم اختناق در ایران آخوندزده شکسته و اجتماعات و انتخابات آزاد بدون هرگونه محدودیت، امکانپذیر است. در اینصورت بهسادگی میتوان این حقیقت را دریافت که هر یک از شما قطعاً بیش از هزار بار، تکثیر وطنینانداز میشود.
هرکس که در این حقیقت تردید دارد، همچنان که بارها و بارها گفتهایم، میتواند بخت رژیم نامشروع آخوندی را در برابر مریم و مقاومت برحق مردم ایران، در یک انتخابات آزاد تحت نظر ملل متحد بر اساس اصل حاکمیت مردم (و نه ولایت فقیه) در داخل ایران بیازماید.
چیزی که ربع قرن است بر آن پای میفشاریم اما رژیم آخوندی هرگز به آن تن نداده و نخواهد داد.
ـ مگر این رژیم و عوامل و همدستان و هم خطانش نمیگویند که «مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند»!؟
بسیار خوب، پس چه باک از انتخابات آزاد بر اساس اصل حاکمیت مردم دارید!؟ و چرا رژیمتان از یک گردهمایی این مقاومت در شهرهای آن سوی جهان یا در بیابانهای عراق، اینچنین در هم میریزد، میترسد و پارس میکند!؟
علتش این است که اکنون علاوه بر مردم ایران و مردم عراق، میلیونها تن از مردم کشورهای اروپایی از طریق هزار نماینده منتخب خود یا با امضا و ابرازنظر مستقیم، به حمایت شما آمدهاند. بهنحوی که اگر راهبند تروریستی برداشته شود، رژیم خوب میداند که بالمآل بند از بندش گسسته میشود.
خامنهای در مقام رئیسجمهور ارتجاع در نماز جمعه اول بهمن1366 در باره ولایت فقیه و حوزه اختیارات آن بیپرده میگفت: «اکثریت مردم چه حقی دارندکه قانون اساسی را امضا و لازمالاجراکنند؟». در فاشیسم دینی، آنچنانکه خمینی صراحتاً در کتابش تعریف کرده است، ولایت فقیه عیناً در حکم ولایت بر صغار و قیمومت محجورین است.
از اینجا میتوان هم میزان ترس رژیم از انتخابات آزاد و هم ابعاد وحشت آن از مقاومت ایران را دریافت.
ما با رژیمی مواجهیم که در همین ایام ائمه جمعه و دژخیمان قضاییه آن، استان به استان اعلام میکنند که روزانه چندین نفر را در ملأعام بهدار خواهند آویخت تا کنترل امنیتی از دست نرود. صراحتاً میگویند که سرکوب زنان به بهانه بدحجابی، قبل از هرچیز یک مشکل امنیتی مبرم را برای رژیمشان حل میکند. زیرا امنیت و موجودیت نظام ننگین آخوندی در خطر است.
××××
ـ مگر این رژیم و عوامل و همدستان و هم خطانش، نمیگویند که «مجاهدین پیر شدهاند»!؟
بسیارخوب، جوانانی میبینید که بیباکوبیم، بر پمپ میان تهی ادعاها و گیجگاههای گچگرفته شما میتازند!
سلام بر جوانان دلیر تهران، یاسوج و اهواز و تبریز و شیراز و ایلام و گرگان و سراسر ایران که از خون و از تبار «فرمانده موسی، آن گرد بیترسوبیم» شکفتهاند.
درود بر صدیقه و ندا، مشعلهای فروزان و فروغهای جاویدان آزادی، و 23قهرمان شعلهور دیگر در 10کشور…
آخر امروز 12 تیر (3ژوئیه)، سالروز آزادی نماد مقاومت از زندان و روز بزرگ فتح و پیروزی بر شبهکودتای 17ژوئن است. بیچاره شبپرستان که نمیدانستند که او در اسارت هم، فرشته آزادی و مهر تابان مقاومت ماست…
و سلام بر اشرف شهیدان و نسل پاکبازان، نسل صدهزاران، نسل بیشماران در بیست و ششمین سالگرد 30خرداد و بیستمین سالگرد تأسیس ارتش آزادی…
درباره جوشش خون شهیدان در پرتو خورشید مقاومت و آزادی، در باره پایداری پرشکوه اشرفیان و درباره حمایت هموطنان و مردم ایران در برابر تعرضات رژیم و «امدادهای غیبی» 10دولت دیگر در 4سالو4ماه گذشته، فقط میگویم:
اگر غم لشگر انگیزد که خون عـاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
××××
دو سال و اندی پیش یکی از نمایندگان مجلس عوام انگلستان نوشت: «من و بسیاری دیگر از پارلمانترهای بریتانیا برآنیم که سازمان مجاهدین خلق ایران به هیچوجه نباید بهعنوان یک سازمان تروریست توصیف شود. ما این را بهکلی مزخرف میدانیم» (آندرومکینلی آوریل 2005).
اکنون بگذارید در رابطه با همین برچسب «بهکلی مزخرف» به تجار بیپرنسیب بازار سیاست در اتحادیه اروپا، بهویژه به «سرتاجر محترم» آقای سولانا، که تا کنون آبی از ماراتن دیدارهای حلقوی- زنجیرهیی او با آخوند حسن روحانی و پاسدار علی لاریجانی گرم نشده، بگوییم:
ـ هرچه میخواهید برخلاف حکم دادگاه، با تقلب و تزویر و قانونشکنی، نام مجاهدین را بهعنوان مشوق فاشیسم دینی در لیست تروریستی نگه بدارید،
ـ هرچه میخواهید، با وقاحتی بیمانند، حکم دادگاه و بیانیه رسمی درباره رأی دادگاه را حاشا کنید و به روی خود نیاورید. عنوان این بیانیه بهتاریخ 12دسامبر2006 این است: «دادگاه بدوی تصمیم شورای وزیران اتحادیه اروپا درباره انسداد داراییهای سازمان مجاهدین خلق ایران در کادر جنگ علیه تروریسم را لغو نمود».
ـ هرچه میخواهید، مزورانه چنین جلوه دهید که حکم لغو انسداد، که جرأت فرجامخواهی قانونی از آن را نداشتید، گوئیا که فقط مربوط به نامگذاری زمان شکایت مجاهدین (یعنی سال2005) بوده و به بعد از آن هیچ تسرّی ندارد!
ـ هرچه میخواهید به قضات دادگاه هم اهانت کنید که گوئیا در دسامبر2006 پاک غافل و جاهل بودهاند که در مه2006 نیز اسم مجاهدین در لیست شما بوده و لذا فقط به لغو انسداد «لیست راحل» (در سال2005) رأی دادهاند که دیگر هیچ نتیجه و تأثیر مادی ندارد!
بله، هرچه میتوانید بر قبر «امام راحلِ» فاشیسم مذهبی علیه مجاهدین دسته گل تروریستی بگذارید، اما ملت ایران و وجدانهای بیدار ملتهای اروپا آنرا «بهکلی مزخرف» و لجنمال شده و شایسته آویختن بر گردن بانکدار مرکزی تروریسم در دنیای معاصر میدانند.
رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران چه خوب گفت که: «پدیده احمدینژاد، دست پخت مشترک فاشیسم ولایت و سیاست استمالت است».
بله، شما با سرپیچی از حکم دادگاه و با مشوق و مشتلق به بانکدار مرکزی تروریسم، مجرمید. به صلح و امنیت منطقهیی و بینالمللی خنجر کشیده و خیانت نمودهاید. مجاهدین و مقاومت ایران با استفاده از تمام حقوق قانونی خود، با این یاوه تماماً مزخرف، مقابله میکنند.
در جایی که هنوز یک قطره قانون و یک ذره آزادی و وجدان وجود دارد، تردید نکنید که ما پیروز میشویم. مبارزه بر سر حذف یاوه تروریستی، اکنون مبارزهیی است با پیروزی محتوم. برچسب زنان، هر که هستند، محکوم بهشکست هستند. صبر کنید ببینیم این نامگذاری پوسیده و درهم شکسته، چه مدت دیگر دوام میآورد.
××××
همچنین صبر کنید ببینیم، پرونده رسوای 17ژوئن بعداز 4سال،حالا که آقای شیراک رفته و بازپرس مربوطه هم به نوشته مطبوعات فرانسه «از دادگستری معلق شده»، چه مدت دیگر دوام میآورد. پروندهیی که ابتدا حول تروریسم و عملیات تروریستی مجاهدین در اروپا، شکل گرفته بود در مرحله اول به حمایت مالی از تروریسم و در مرحله بعدی به اختلاس مالی و پولشویی تنزل پیداکرد.
بگذریم که هر چه مسئول مالی (برادرمان ابوالقاسم رضایی) در این 4ساله درخواست استماع و بازپرسی نمود، جز یک بار اورا نخواستند و آنچنانکه خودش در برنامه ارتباط مستقیم فاش کرد، همان یک بار هم عمدتاً به سؤالوجواب پیرامون خانواده رضاییهای شهید برگزار شد.
اما عجبا که بچه جلادان و مأموران پیشانی سیاه اطلاعات آخوندی به وفور در اطلاعات فرانسه به شهادت فراخوانده شدند!
میگویندکه یک مأمور اطلاعات آخوندها به نام خدابنده و زن انگلیسی او که در شکنجهگاه اوین هم درحال خدمتگذاری دیده شده، دستکم 16بار علیه مقاومت ایران و رئیسجمهور برگزیده این مقاومت برای اطلاعات فرانسه رقعه پر کرده است.
بهتازگی یک جلاد بچه تیغکش دیگر بهنام سبحانی، که او هم از شهود اصلی این پرونده ننگین است، در جریان اقدام به قتل و چاقوکشی علیه پناهندگان ایرانی در پاریس دستگیر شد و تحت پیگرد قضایی قرار گرفت.
شگفتا که در این 4سال، درخواست شهادتدادن پارلمانترها و شخصیتهای سیاسی از کشورهای مختلف جهان، مانند درخواستهای شهادت دادن هموطنانمان که کمک مالی کرده بودند، بلاجواب ماند.
سازمان مجاهدین خلق و مجاهدان مستقر در اشرف نیز بهکلی نادیده گرفته شدند…
از این پیشتر، قاتلان دکترکاظم رجوی نیز از فرانسه فراری داده شده بودند و چندین پرونده اقدام تروریستی مأموران رژیم علیه خود من هم در اطلاعات فرانسه بایگانی شده بود.
این دیگر راز سر به مهری نیست که در جریان معاملات پر رشوه و سود نفتی و اقتصادی، دوویلپن وزیر خارجه سابق فرانسه و خرازی وزیر خارجه آخوندها در روز 24آوریل2003 (دو هفته پس از سقوط دولت سابق عراق و از قضا درست در سالروز ترور کاظم) با یکدیگر همه چیز را با جزئیات برای متلاشیکردن و سربریدن مقاومت ایران، صحبت و هماهنگ کرده بودند(ژورنال دودیمانش- 22ژوئن2003).
بنابراین فاشیسم دینی، در تبادل مستمر با اطلاعات فرانسه، از قبل حتی از روز و ساعت عملیات و تعدادی که قرار بود بعداً دادگاهی شوند، مطلع بود و برای آن بیتابی میکرد.
اطلاعات آخوندی پیشاپیش حتی یک نسخه نشریه مجاهد مجعول برای انتشار در روز بعداز عملیات آماده کرده بود.
اما آقای شیراک که زبان تعادل قوا را بهخوبی میدانست،تا گردآوری سلاحهای مجاهدین در عراق تا پایان ماه مه2003 احتیاط به خرج داد و دست نگه داشت.
سرانجام چراغ سبز عملیات 17ژوئن با یک لشکرکشی که از 30سال قبل در فرانسه نظیر نداشت، توسط بازپرس شعبه ضدتروریسم دادستانی پاریس، قاضی بروگیر، داده شد.
چه بازپرس بیطرفی که بر روی بمبگذاریهای رژیم در خیابانهای پاریس در سال1986 و بر روی تروریستها و بچهجلادان اعزامی، تماماًچشم میبندد اما یقه قربانی را محکم میچسبد.
در نخستین سالگرد 17ژوئن، سندیکای قضات فرانسه، به همینخاطر بخش ضدتروریست کذایی را برای «دستگیری گسترده اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران» در «پروندهیی که در نقطه مرگ است»، «یک دستگاه آلت دست» توصیف کرد و «سر فرودآوردن غیرقابل توجیه» آن را در برابر مطامع سیاسی افشا و محکوم کرد.
سندیکای قضات همچنین خاطر نشان نمود «مقامات ایرانی در تلاش برای درستکردن شاکیهای خصوصی هدایت شده» در این پرونده هستند.
اکنون از هر وجدان منصف و از هر قاضی بیطرف باید پرسید که مسئولیت جانباختن صدیقه مجاوری و ندا حسنی حقیقتاً بر عهده کیست؟
البته دیکتاتورها و دجالان و جلادان، در طول تاریخ، مسئولیت قتل و شکنجه قربانی راهم همیشه بر دوش خود او بار میکنند. در پرونده 17ژوئن هم، رژیم آخوندی و همدستان و مزدورانش بهغایت تلاش کردند تا مسئولیت را متوجه رئیسجمهور برگزیده مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران نمایند…
بار دیگر تکرار میکنیم که: «دولت و دادستانی فرانسه باید بلادرنگ ختم پرونده شرمآور 17ژوئن را با همه آثار و عوارض آن اعلام کند. این پرونده سیاهترین لکه در مبارزه ضدتروریستی در اروپا و بالاترین مشوق برای دیکتاتوری تروریستی و مذهبی حاکم بر ایران بوده است».
××××
واقعیت این است که از عهد قاجاریه تا امروز هیچ حکومتی در ایران، بالفعل بهاندازه حکومت آخوندی، مورد حمایت کشورهای غربی نبوده است. آنچنانکه مخالفانش را وکالتاً سرکوب و بمباران و خلع سلاح و محصور و محدود کنند.
شگفتا که رژیم آخوندی نعرههای «ضداستکباری» میکشد اما تاوان عملی آن را ما پس میدهیم! دشنام و برچسب و ناسزا و لجنپراکنی در بی.بی.سی و بخش فارسی رادیو فرانسه و رادیو فردا و تلویزیون و صدای آمریکا نیز سهم ما بوده است!
تا 5سال پیش رژیم دستکم 450عملیات تروریستی در خارج از ایران انجام داده بود.
البته حالا دیگر بمبگذاریها و جنایتهایش در عراق و لبنان و فلسطین و یمن و افغانستان در عدد و رقم و حدّ و حساب نمیگنجد.
در روز روشن در استانبول و رم و ژنو و پاریس و برلین و وین ترور میکند، شگفتا که مجاهدین و مقاومت ایران برچسب تروریستی میخورند!
مرحبا به دلارها و یوروهای نفتی که ابعاد میلیاردی آن بهروشنی نشان میدهد هیچ حکومت دست نشاندهیی در تاریخ ایران به اندازه حکومت آخوندی، منابع و عایدات کشور را بهتاراج نداده است.
منتظری پس از قتلعام زندانیان ما، به خمینی نوشت که مأموران و شکنجهگران اطلاعات شما روی شکنجهگران ساواک شاه را سفیدکردند!
در زمینههای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی نیز وضع بر همین منوال است.
چپاولگران و سرکوبگران حکومت آخوندی نیز به مراتب روی دست دزدان و غارتگران دستنشانده شاهنشاهی بلند شده و زبان آنها را به طلبکاری باز گشودهاند!
ولیفقیه و رئیسجمهور ارتجاع در پی بمب اتم از پیشرفتهای خارقالعاده علمی دم میزنند.
راستی کسی که ورود رژیمش را به باشگاه اتمی و رسیدن به مرحله تولید صنعتی در چرخه سوخت هستهیی، جشن میگیرد، چگونه است که سالانه 5میلیارد دلار به واردات بنزین اختصاص میدهد و دست آخر هم به سهمیهبندی روزانه 3 لیتر میرسد؟
قرار بود درآمد نفت را بر سرسفرهها بیاورند اما اکنون همان سفرههای بخورونمیر را هم پیش پای بمب اتمی، جمع میکنند.
این در حالی است که هر دانشجوی شیمی و پتروشیمی بهروشنی میداندکه پالایش نفت خام و تولید بنزین بارها و بارها از غنیکردن اورانیوم سادهتر است. آنقدر که اگر رژیم آخوندی یک رژیم ایرانی میبود، اگر بویی از ایران و مردم ایران و بویی از پیشرفت صنعتی بهخاطر مردم ایران برده بود، بر روی دریای نفت، هیچ نیازی به واردات بنزین و دیگر مشتقات نفتی و صرف بیش از 100میلیارد دلار در سالهای حاکمیت آخوندی در این خصوص نبود.
دراین صورت گام تعیینکنندهیی هم علیه بلیه بیکاری در راستای کار و اشتغال برداشته میشد و تولیدات ملی و صادرات بالمآل جهش مینمود.
××××
هموطنان،
سرکوب و محدودکردن اپوزیسیون ایران در کشورهای اروپایی به نیابت از رژیم آخوندی، باعث لجام گسیختگی و وقاحت بیحدوحصر مأموران و مزدوران و بچه جلادان و شاگردان لاجوردی و سعید امامی شده است.
مشاهده صحنههای اقدام به قتل و چاقوکشی این مزدوران در سیمای آزادی که در روز روشن در پاریس درست در روز 17ژوئن امسال به آن مبادرت کردند، هر ناظری را به فکر فرو میبردکه چه شده و چرا سگهای زنجیری اطلاعات آخوندی وسپاه تروریستی قدس اینچنین افسار گسیختهاند؟
از یکسواز فرط بدنامی و بیآبرویی رژیمشان، جرأت اعلام هویت و مأموریت واقعی خود و بیان این حقیقت را ندارندکه از کجا دستور میگیرند و چگونه تأمین میشوند. به همین خاطر ناگزیر از پوشش «اعضای سابق مجاهدین»استفاده میکنندتا خود را زیر سایه نام مجاهدین موجه و مشروع جلوه دهند.
از سوی دیگر تا خرخره و مغز استخوان و به خائنانهترین صورت به خدمت جلادان و دژخیمان خلق و مجاهدین خلق به جاسوسی و چماقداری و تروریسم مشغولند.
به کریهترین و رذیالانهترین و مشمئزکنندهترین صورت، پا از واحد اطلاعات سفارتهای رژیم بیرون نگذاشته، با گاز اشکآور و قمه و چاقو و پنجه بوکس، داعیه حمایت از پناهندگان ایرانی را هم دارند!
عجبا که در زمان شاه، مأموران ساواک و هرکس که هم جبهه و هم خط و هم موضع آن رژیم بود در میان ایرانیان خارج کشور یارای سر بلندکردن نداشت.
اما اکنون در مبارزهیی بهمراتب عالیتر و متکاملتر و پرخونتر در برابر رژیم آخوندی که تاکنون 53بار بهخاطر نقض وحشتناک حقوق بشر در مجمع عمومی و کمیسیون حقوق بشر ملل متحد محکوم شده است، شغالان و بچهجلادانی را که دست مجاهدین و مقاومت ایران را بسته و زیر تیغ میپندارند، یابو برداشته است!
××××
یکدهه پیش در سال1377 بیانیه ملی ایرانیان تحت عنوان «دفاع از دموکراسی یا توجیه همکاری بارژیم؟» به اتفاق آرا بهتصویب شورای ملی مقاومت رسید.
امضاکنندگان بیانیه که هزاران تن از هموطنانمان در کشورهای مختلف را هم شامل میشدند، اعلام کردند:
ـ «سنت مبارزات آزادیخواهانه ایرانیان و نیز حداقل شرافت اخلاقی و احساس همبستگی با مردم سمتدیده میهن حکم میکند که عمال این رژیم و همدستانشان را بهنحوی قاطع تحریم کرد و در انزوای کامل قرار داد.
ما مرزبندی قاطع با رژیم ضدبشری ولایت فقیه را عمدهترین معیار برای ارزیابی ادعاهای افراد و گروهها و شناسایی دوست و دشمن تلقی میکنیم».
ـ «بنا براین تأکید میکنیم که هرکس حق دارد مخالف شورای ملی مقاومت ایران یا سازمان مجاهدین خلق باشد و انتقاداتش را آزادانه ابراز کند. اما بهانهکردن این مخالفت برای مخدوشکردن مرزبندی با رژیم یا مشروعیتبخشیدن به یکی از جناحهای درونی آن را خیانت به مصالح ملت میدانیم».
ـ «از آنجا که موجودیت و قانون اساسی رژیم آخوندی بر سلب حق حاکمیت ملت مبتنی است و از آنجا که این رژیم با اعدام یکصد و بیست هزارتن از آگاهترین و فداکارترین فرزندان مردم ایران، با شکنجه و قتلعام زندانیان سیاسی، با سرکوب و کشتار اقلیتهای ملی و مذهبی، با جنگ ضدمیهنی، با صدور تروریسم و ارتجاع، با برقرارکردن خفقان مطلق و با مجازاتهای وحشیانهیی مانند سنگسار، دریایی از خون بین خود و مردم ستمدیده ایران ایجاد کرده است، دفاع از این رژیم و هر یک از جناحهای آن و برقرارکردن رابطه با آنها پایمالکردن خون شهیدان و دشمنی با آزادی و حاکمیت مردم ایران است. طرد کامل رژیم ولایت فقیه، مرز متمایز و خط قرمز پیکار آزادی بهشمار میرود. عبور از این خط قرمز که حصار حیاتی و مرزبندی ملی ایرانیان در برابر حاکمیت آخوندی است، هر فرد یا جریان سیاسی را، هر چند سابقه یا داعیه مخالفت با رژیم داشته باشد، از جرگه مخالفان رژیم خارج و به ورطه خیانت میکشاند».
××××
شورای ملی مقاومت در بیانیه خود در فروردین 1378 تأکیدکرد:
«بیانیه ملی ایرانیان، که مصوبه شورای ملی مقاومت ایران است، از ارزشمندترین سندها و مصوبات مقاومت شمرده میشود که یکایک حروف و کلمات آن با رنج و خون شهیدان و رزم پیگیر و استوار رزمآوران و اعضا و پشتیبانان این مقاومت سرشته شده است. از این رو بیانیه ملی، که با مرزبندیهای اساسی خود هویت سیاسی ایرانیان میهندوست و آزادیخواه را تعریف و مشخص کرده است، معیار تشخیص دوست از دشمن و مبنای قابل اتکای تنظیمرابطه با همه افراد و جریانهای سیاسی و جذب و دفع نیروهاست».
××××
در بهمن ماه سال1385 نیز شورای ملی مقاومت بر همین اساس در یک مصوبه دیگر مقرر کرده است: «هرگونه رابطه با عوامل رژیم ولایتفقیه و همچنین سرویسهای پشتیبان و همدست آن علیه مقاومت، دشمنی با آزادی و حاکمیت مردم ایران» محسوب میشود.
طبق مصوبه افتخارآفرین شورای ملی مقاومت ایران، در صورت نقض این مرزبندی و عبور از خط قرمز بیانیه ملی ایرانیان ازسوی هریک از اعضای شورا نیز، عضویت او معلق میگردد تا در اجلاس بعدی مورد رسیدگی قرار بگیرد.
××××
میخواهم به همه شما در هر کجا و در هر شرایطی که هستید، این ملاک و معیار و این خط قرمز و این حصار حیاتی و مرزبندی مقدس ملی و میهنی و ضرورت نگاهبانی از آن را یادآوری کنم.
در برخورد و تنظیم رابطه با همه افراد، اگر با دشمن مردم ایران و هلاککننده حرث و نسل این میهن خط قرمز و مرز سرخ دارد، قدمش به روی چشم. از دادن جان هم برای او دریغ نکنید.
اما اگر با این رژیم که پلیدی و نحوست اول و آخر است، مرز سرخ ندارد،
اگر با این رژیم، بهنحوی درهم و همجبهه و همخط و همموضع شده و مرزبندی و روزه ملی و میهنی دربرابر این رژیم را ولو بهاندازه یک قطره یا یک گرم و به اندازه یک قدم یا یک قلم شکسته باشد،
هرکس که میخواهد باشد، در هر رده و مقام و مرتبت و مسئولیتی هم که بوده، خائن و خیانتپیشه حقیری بیش نیست. نباید به او نزدیک شد. نباید به او میدان داد. باید او را افشا و طرد و تحریم کرد. دیگر شایسته هیچ اعتماد و احترامی که از خون شهیدان سرچشمه گرفته نیست.
اینجا، یعنی بر سر سرخرگ وشریان حیاتی مقاومت در برابر خمینی و فاشیسم مذهبی، جایی نیست که بین یک هموطن یا یک هوادار یا عضو یا مسئول اول مجاهدین و مسئول شورا کمترین تفاوتی باشد.
هر هموطن،هر هوادار و هر نفر جدیدالورود حق دارد و میتواند و باید هر روز و هر هفته و هر ماه و هر سال، در مورد این خط قرمز عبورناپذیر بین مقاومت و خیانت، همه مسئولان این مقاومت و این مجاهدین رابه محاسبه بکشد.
نمیشود به هموطنان و هواداران گفت کمک کنند، تظاهرات کنند، کتک بخورند، ناسزا و دشنام بشنوند، انواع و اقسام سختیها فشارها و ناملایمات و محدودیتها را تحمل کنند، اما در مورد این سرخرگ حیاتی بیتفاوت باشند و کاری به آن نداشته باشند.
آخر اگر این رژیم را هفت سال هم در نمکزار بخوابانید، پاکشدنی نیست. دست بزنید نجس میشوید. اگر هم دیدید که کسی از سر جهل و نادانی کاری کرده است، بلادرنگ بگویید دستش را و خودش را آب بکشد و قلب و روحش را از آلودگی پاکیزه و تطهیر کند.
××××
نگذارید کسی با ادا و اطوار و ژستهای میانتهی، صورت مسأله مردم ایران را که همانا استبداد در پرده دین است، نادیده بگیرد یا دور بزند یا تحتالشعاع قرار بدهد ویا بهجانب دیگری منحرف کند.
تا این حاکمیت فاسد و نامشروع و ضدمردمی سرنگون نشده، سؤال اصلی و سؤال اول این است که دشمن مردم ایران کیست و چه چیزی باید برانداخته شود؟ دقیقاً بر سر همین بزنگاه است که مشت همه باز میشود و جایی برای فریبکاری و طرفداری و تبلیغ مستقیم یا غیرمستقیم برای رژیم آخوندها باقی نمیماند. جایی برای مخدوشکردن مرز بین جلاد و قربانی، بین حاکم و محکوم و بین ظالم و مظلوم و چنگ انداختن بر گلوی قربانی بهجای دژخیم باقی نمیماند.
راه پیروزی اینچنین هموار و آببندی و نگاهبانی و تضمین میشود و از دستبرد ددان و دزدان ولایت مصون میماند.
××××
هموطنان،
خوشبختانه اکنون حلقه محاصره گرداگرد مقاومت ظفرنمون در هم شکسته است.
بگذارید آخوندهای درمانده همچنانکه مریم گفت برای مقابله با موج یاری و همدردی زنان و جوانان و کارگران و معلمان بهپاخاسته، به تبلیغات دیوانهوار و ساختن و سرهمبندیکردن سریالهای مجعول و مهوع تلویزیونی علیه مجاهدین و مقاومت روی بیاورند.
قضاوت درباره آزادیخواهی و اصالت و استقلال این مقاومت در صلاحیت مردم و تاریخ ایران است. پیوسته گفتهایم و تکرار میکنیم که بهغایت استقبال میکنیم تا رودرروی مردم ایران از جوادیه تا نازیآباد و از کرانههای ارس و خزر تا خلیج فارس، درباره جزءبهجزء، نکته به نکته، دینار به دینار و مو به موی هرآنچه در مبارزات چهل و دوساله انجام داده یا ندادهایم حساب پس بدهیم.
بههمین خاطر صنعت تزویر و ریا و روایات مجعول آخوندی دیگر اثر ندارد!
اگر رژیم ولایت در تمام شبانهروز هم علیه این مقاومت لجنپراکنی کند، از سقوط محتوم گریزی ندارد.
قطار رژیم بدون دنده و ترمز در خط یکسویه اضمحلال و سرنگونی حرکت میکند.
از این پس هرگونه معامله و حتی عقبنشینی رژیم بهطور بلافصل برروی طلسم اختناق در داخل میهن سرشکن میشود.
××××
به شما مجاهدان اشرف و به همه یاران و یاوران و هواداران مجاهدین و مقاومت ایران، در داخل و خارج کشور توصیه میکنم، یکبار دیگر سخنرانی مریم را که «هیهات» مجسمِ تبار ماست، بهدقت و بهگونهیی آموزشی گوش فرا دهید.
سرشار از غرور و افتخار و سرفرازی، و بشارت پیروزی است.
ضد ضعف و ذلت و ناتوانی و لبریز از امید و توانمندی است.
جایگاه بالابلند تاریخی و آرمانی شما را در روزگاری که وفای به عهد و پایبندی به اصول و پرداخت بها برای آزادی همچون کیمیاست، تعیین و تثبیت و تضمین میکند.
این جایگاه والا بر تک تک شما گرامی و گوارا باد.
به درک آن بکوشید و با اعتماد بهنفس و رشادت و مناعتی شایسته همین جایگاه با مسائل و تضادها و مخاطبان وکارهای خود تنظیم کنید.
در سالگرد قیام دانشجویان و مردم ایران در تیرماه1378، تکرار میکنم که زمان، زمان برخاستن است. برخاستن خلق قهرمان و جهش ایدئولوژیکی و سیاسی و تشکیلاتی همه شما و همسنگرانتان «بهسوی پیروزی»!
مسعود رجوی 12تیرماه1386