سیب هلو یاس

بسم الله الرحمن الرحیم

سیب هلو یاس

بسم الله الرحمن الرحیم

شعبان بی مخ!

 

28 مرداد یک روز مهم در تقویم است. روزی که هرسال با رسیدنش خیلی‌ها، خیلی حرفها می‌زنند، به آدم بدهای این روز مهم بد می‌گویند و از آدم خوبهایش تمجید می‌کنند.
حتماً شما هم می‌دانید که شخصیتهای تاریخی ایران از دو حال خارج نیستند یا سفید سفیدند یا سیاه سیاه. در 28 مرداد 1332 هم ما یک نقش محوری سفید داریم به اسم دکتر مصدق که در مقابلش چند نفر نقش منفی بازی می‌کنند: از سرلشکر زاهدی و کرمیت رزولت گرفته تا شعبان جعفری یا همان شعبان بی‌مخ معروف.
این آدم بده آخری، خیلی بد بود. او با سیستم تهدید و اوباش‌گری و چاقوکشی به همراه عده‌ای از اراذل و اوباش بدنام تهران توانست در عرض چند ساعت افکار عمومی مردم را همچین تغییر بدهد که حرکت تاریخ سروته شود.
خدائیش کدام شبکه تلویزیونی، رادیویی یا ماهواره‌ای می‌تواند چنان سریع نظر مردم را تغییر دهد که صبح بگویند زنده باد مصدق و مرگ بر شاه و عصر بگویند مرگ بر مصدق و زنده باد شاه ؟!

 

شعبان جعفری در سال 1300ش در محلة سنگلج تهران متولد شد. او پس از تحصیل کوتاه مدت در مدارسی چون عنصری، بصیرت و اسلام به علت شرارت، تحصیل را رها کرد و در همان دوران به شعبان بی‏‌مخ معروف شد. پس از ترک تحصیل به کارهای مختلفی روی آورد ولی در آنها نیز موفق نبود و به علت علاقة زیاد به ورزش باستانی روی آورد.

 

شعبان که در محلة خود دستة از اوباش را همراه خود کرده بود، در سن پانزده سالگی به خاطر شرارت به زندان رفت. در سال 1319 به علت اجباری بودن نظام وظیفه، به سربازی رفت و به خاطر فرار مکرر از خدمت سربازی، دوران دو سالة سربازی او چهار سال به طول انجامید. پس از ورود متفقین به ایران، او نیز با فرار از پادگان به دوران سربازی خود پایان داد و پس از چندی به همراه یکی دیگر از کشتی‏گیران در میدان شاهپور باشگاه ورزشی به نام باشگاه آهن راه‏اندازی کرد و در مسابقات قهرمانی ورزشهای باستانی کشور سال 1322 به قهرمانی در رشتة کباده و چرخ دست یافت.

 

 

 

 

منوچهر آزمون و شعبان جعفری

شعبان جعفری در حال ورزش باستانی در باشگاه جعفری، در حضور امرای ارتش

 

جعفری از سال 1326ش با بر هم زدن نمایش « مردم» به کارگردانی عبدالحسین نوشین در تئاتر فردوسی، برای حاکمیت محبوب شد و به جای آنکه به جرم ایجاد آشوب و اخلال در نظم عمومی محبوس گردد با دریافت وجه دستی بنابه دستور ادارة آگاهی مدتی از تهران به لاهیجان رفت. در لاهیجان زورخانه‏ای را اداره می‏کرد و پس از یک سال به تهران بازگشت.

 

دهه سی، برای این لعین بی‏مخ، دهة طلایی بود. در سال 1329 پس از آنکه به استقبال آیت‏الله کاشانی که از تبعید بازمی‏گشت رفت، در بین جمعیت طرفداران آیت‏الله، شایع شد که وی به قصد قتل ایشان در این مراسم حضور یافته است و همین مسئله باعث شد تا از سوی طرفداران آیت‏الله کاشانی مورد ضرب و جرح قرار گیرد و مدتی نیز در بیمارستان بستری بود. سپس به حمایت از نهضت ملی شدن نفت و دکتر مصدق برخواست. او به همراه گروه اراذل و اوباش خود در روز 14 آذر 1330، به دفتر روزنامه‏های چپ و توده‏ای و مخالف دولت دکتر مصدق مانند چلنگر، مردم، شورش، بدر و... حمله کرده و این دفاتر را غارت و ویران کردند. این آشوب برای او مدتی حبس در زندان قصر را به ارمغان آورد.

 

 پس از آزاد شدن بار دیگر راه خود را در پیش گرفت، در جریان 30 تیر 1331 به فعالیت برای بازگرداندن دکتر مصدق بر مسند نخست‏وزیری پرداخت اما به فاصلة کوتاهی از مصدق روی برگرداند و ماجرای 9 اسفند 1331 پیش آمد. در این روز به پیشنهاد دکتر مصدق، شاه قصد خروج از کشور و سفر به عتبات را داشت که شعبان به همراه گروهی از اراذل و اوباش خود با تجمع در مقابل کاخ مرمر از این امر جلوگیری کردند و با تهدید بازاریان، بازار تعطیل شد و این گروه به مقابل خانه دکتر مصدق رفته و اقدام به شکستن در منزل وی نمودند. این ماجرا منجر به حبس وی تا 28 مرداد 1332 شد و در ظهر 28 مرداد 1332 به حکم زاهدی از زندان آزاد شد و جریان هدایت اوباش را به عهده گرفت. پس از کودتای 28 مرداد به تاجبخش شهرت یافت. پس از این خدمت، بنابه پیشنهاد تیمسار زاهدی با شاه ملاقات کرد و زمینی برای تاسیس باشگاه ورزشی به وی اهدا شد، در ضمن در همین ملاقات از شاه اجازه گرفت تا جمعیتی به نام جمعیت جوانان جانباز تشکیل دهد تا در مواقعی ضروری از آنان استفاده شود. ساخت باشگاه جعفری سه سال طول کشید و محمدرضا پهلوی خود آن را افتتاح کرد. مدتی نیز تیمور بختیار ریاست افتخاری آن را برعهده داشت. هزینه‏های باشگاه از دربار و اطرافیان شاه و ساواک تامین می‏شد. گرچه او منکر دریافت هرگونه وجهی از دربار است ولی اسناد تقاضای پول از دربار توسط وی موجود می‏باشد. در اسفند 1332، دکتر حسین فاطمی دستگیر شد و شعبان جعفری که خصومتی خاص با وی داشت با دستة خود به مقابل شهربانی رفت و زمانی که دکتر فاطمی از شهربانی خارج شد به وی حمله کرد و او را مورد ضرب و شتم قرار داد و به روایتی با چاقو مورد حمله قرار داد. او در خاطرات خود به صراحت منکر این مسئله است و آن را امری ناممکن از سوی خود می‏خواند.

 

 یکی از مقامات خارجی در باشگاه شعبان جعفری

 شعبان جعفری در مراسم 4 آبان

   

در مراسم 4 آبان هر سال جعفری به نمایش ورزشهای باستانی در ورزشگاه امجدیه، در مقابل شاه می‏پرداخت. بسیاری از مهمانان خارجی حکومت به باشگاه او دعوت می‏شدند و در آنجا ورزش باستانی اجرا می‏شد.

 

در جریان وقایع 15 خرداد 1342، باشگاه جعفری آتش زده شد. جعفری نیز با جمعیت جوانان جانباز خود به تلافی در روز 16 خرداد به خیابانها ریختند و ایجاد رعب و وحشت کردند. حضور او در چنین روزهایی آنچنان زننده بود که وزارت اطلاعات و امنیت کشور خواهان آن بود که هرچه کمتر در محافل ظاهر شود. از دیگر اقدامات وی برگزاری مراسم روضه‏خوانی در دهه ماه محرم در تکیه دباغخانه بود که هزینه آن را از ساواک هر ساله دریافت می‏کرد.

 

با آغاز انقلاب اسلامی، جعفری نیز احساس خطر کرد و به اسرائیل گریخت ولی مجدداً به ایران بازگشت و همزمان با خروج شاه از کشور به ژاپن رفت. از ژاپن به آلمان، اسرائیل، فرانسه، انگلیس و ترکیه رفت. در ترکیه با گروه ارتشبد آریانا و بر علیه حکومت جمهوری اسلامی به فعالیت پرداخت و در حال حاضر با دریافت تابعیت امریکایی، در کالیفرنیا زندگی می‏کند و به تازگی خاطرات وی به کوشش هما سرشار منتشر شده است.

 

از شعبان جعفری 209 قطعه عکس و 32 برگ سند در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران موجود است.

 

جالب است بدانید شعبان جعفری ملقب به «شعبان بی مخ» در سالگرد کودتای 28 مرداد درآمریکا درگذشت.

 

 

کاریکاتوری از شعبان در مجله بهلول به سال 1979

 

 

شعبان جعفری جوان همراه اصغر پازوکی -خالدار

 

حمایت از کاندیداهای شاه در دوره 18 مجلس

 

شعبان جعفری به همراه محمدرضا پهلوی، غلامرضا پهلوی، امیرعباس هویدا، امیراسدالله علم

 

در حال ورزش باستانی در جشن روز تولد رضا شاه

 

عکس مشهوری از شعبان

 

همراه محمدعلی کلی

 

در حال ورزش باستانی در لوس آنجلس