چه کنیم تا در دنیا راحت زندگى کنیم؟ قرآن مىفرماید: «لِکَیلا تَأسوا على ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم» (24) آن گونه باشید که اگر چیزى را از دست دادید، تأسّف نخورید و اگر چیزى به شما دادند، شاد نشوید. راستى آیا مىشود انسان اینگونه متعادل باشد که دادنها و گرفتنها در او اثرى نگذارد؟ کارمند بانک، یک روز مسئول دریافت پول مردم مىشود و روز دیگر مسئول پرداخت پول به مردم مىشود. نه آن روزى که پول مىگیرد خوشحال است و نه آن روزى که مىپردازد، ناراحت. زیرا او مىداند هر دو روز، امانتدارى بیش نبوده است. مثالى دیگر: براى لاستیک تراکتور، حرکت در زمین هموار و غیر هموار یکسان است، ولى براى لاستیک دوچرخه، تفاوت دارد. نشستن و برخاستن یک گنجشک، روى شاخه گل اثر مىگذارد ولى روى درخت تنومند، اثر چندانى ندارد. آرى، انسانهاى بزرگ به خاطر سعه صدرى که دارند، مسایل جزئى در روح آنان اثر چندانى ندارد. امام حسینعلیه السلام ظهر عاشورا در برابر دهها تیر که به سویش رها شد و دهها داغى که دید، نمازِ با حال و خشوعى خواند، در حالى که کوچکترین حرکت، ما را از نماز یا خشوع باز مىدارد. چرا در اسلام، ارزش عمل به نیّت آن است و قبولى عمل به قصد قربت و اخلاص وابسته است؟ در کارهاى دنیوى نیز ارزش کارها، به نیّت آنها بستگى دارد. به این مثالها توجّه کنید: جرّاح و چاقوکش هر دو شکم پاره مىکنند، امّا کار جراح، خدمت است و کار چاقوکش جنایت. همین جرّاح مىتواند براى پول کار کند و مىتواند براى نجات یک انسان کار کند، هر کدام از این هدفها نیز ارزش مخصوص به خود دارد. مثالى دیگر: یک لیوان آب را به سه نفر عرضه مىکنیم؛ یکى نمىخورد، چون میل ندارد، دیگرى نمىخورد چون قهر کرده است، سومى نمىخورد و مىگوید: نفر چهارم از من تشنهتر است، آب را به او بدهید! این سه نفر، در ننوشیدن آب یکسانند ولى به خاطر آن که هدفهاى آنها متفاوت است، ارزش کارشان نیز تفاوت دارد. در اسکناسها نخى است که نشانه اصالت اسکناس و وسیله جدایى اسکناس اصلى از قلابى است، در عبادات نیز باید ریسمانى محکم میان بنده و خدا باشد که همان قصد قربت و اخلاص است. اگر آن نخ نباشد یا پاره شود، رابطه انسان با خدا قطع و عمل مقبول نیست. آیا پاداش ده برابر، براى انجام هرکار نیک است؟ قرآن مىفرماید: «مَن جاءَ بالحَسنَة فلهُ عَشر أمثالها» (25) هر کس کار شایستهاى بیاورد، ده برابر پاداش دارد. آنچه مهم است آوردن کار شایسته به قیامت است، نه انجام آن در دنیا. رساندن جنس به مقصد ارزش دارد، ولى اگر جنسى را در وسط راه از بین بردیم، ارزشى ندارد. بسیارى از کارهاى به ظاهر نیک دچار آفاتى مىشود که به مقصد نمىرسد: یا در آغاز، کار را با ریا و خودنمایى شروع مىکنیم و هدف الهى نداریم، یا در وسط کار گرفتار غرور و عُجب و خودخواهى مىشویم و یا بعد از انجام کار، گناهى مىکنیم و آثار آن را محو مىکنیم. گرچه در این سه مورد کار شایسته انجام گرفته، ولى سالم به مقصد نرسیده است. لذا قرآن نمىفرماید: هرکس کار شایسته انجام دهد ده برابر پاداش دارد، بلکه مىفرماید: هر کس کار شایسته خود را تا قیامت بیاورد، ده پاداش دارد. «مَن جاء بالحسنة» چرا از مرگ مىترسیم؟ راننده زمانى در جاده مىترسد که یا بنزین ندارد یا قاچاق حمل کرده یا اضافه سوار کرده یا با سرعت غیر مجاز رفته یا جاده را گم کرده یا در مقصد جایى را آماده نکرده و یا همراهانش نا اهل باشند. اگر انسان براى بعد از مرگ خود، زاد و توشه لازم را برداشته باشد، کار خلاف نکرده باشد، راه را بداند، در مقصد جایى را در نظر گرفته باشد و دوستانش افراد صالح باشند و حرکتش طبق مقررات و مجاز باشد، نگرانى نخواهد داشت. چرا بعضى دعاها مستجاب نمىشود؟ اگر به جاى بنزین مخصوص، گازوئیل یا آب در باک هواپیما بریزیم، پرواز صورت نمىگیرد، دعاى کسانى مستجاب مىشود که در شکم آنان لقمه حرام نباشد. در حدیث مىخوانیم: «مَن سرّه أن یُستجاب دعائه فَلیطیّب کسبه» (26) هرکس دوست دارد دعایش مستجاب شود، درآمد و لقمه خود را پاکیزه و حلال کند. بگذریم که دعا به معناى طلب خیر است و بسیارى از خواستههاى ما خیر نیست و ما خیال مىکنیم خیر را طلب مىکنیم. آیا اسلام مىخواهد در تمام ساعات مشغول دعا باشیم که این همه دعا وارد شده است؟ گرچه در کتابهاى دعا، همچون مفاتیح الجنان، براى تمام ساعات روز و تمام روزهاى سال دعا نقل شده است، امّا این مثل آن است که وقتى شما به ترمینال اتوبوس یا فرودگاه یا ایستگاه قطار مراجعه مىکنید، مىبینید که در تابلو نوشته شده است: براى تمام ساعات شبانه روز، وسیله آماده سفر دارند، ساعت 8 صبح، 9 صبح، 10 صبح تا آخر شب. معناى این تابلو این نیست که همه مردم در همه ساعات مسافرت کنند، بلکه به معناى آن است که هر مسافرى در هر ساعتى تصمیم سفر گرفت وسیله هست. در دعا هم شاید منظور این باشد که هرکس در هر ساعت، قصد خواندن دعایى داشت، دعاى مخصوص آن ساعت هست. به علاوه، دعاهاى کوچک، به خصوص اگر انسان آنها را حفظ کند لطمهاى به کار نمىزند و مىتواند در ضمن کار به دعا هم مشغول باشد.