سیب هلو یاس

بسم الله الرحمن الرحیم

سیب هلو یاس

بسم الله الرحمن الرحیم

«غدیر و اکمال دین»

در قرآن به داستان غدیر اشاره شده است:



یا أیّها الرسول بلغ ما أنزل الیک من ربّک وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته واللّه یعصمک من الناس إنّ اللّه لایهدی القوم الکافرین.(1)

براى این آیه تحلیلى داریم که در تفسیر نمونه آورده ایم. شیعه با تطبیق این آیه به داستان غدیر از عهده تفسیر برآمده، ولى از مفسّران اهل سنّت آنها که نپذیرفته اند، در تفسیر آیه مانده اند. آیه داراى چند نکته ظریف است:

1ـ پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) را به عنوان رسول خطاب مى کند و معلوم مى شود که رسالت تازه اى به دوش پیامبر قرار داده شده است. خطاب «یا أیّها الرسول» دو بار در قرآن بکار رفته است.

2ـ «بلّغ» صیغه اى است که تأکید را مى رساند و قرآن «أبلغ» نفرموده است.

3ـ مفهوم «ما أنزل إلیک» این است که چیز جدیدى که تا به حال پیامبر(صلى الله علیه وآله) نفرموده یعنى نماز و روزه و جهاد و ... نیست که قبلا فرموده است.

4ـ «و إن لم تفعل فما بلغت رسالته» این رسالت بقدرى مهم است که اگر ابلاغ نشود گویى پیامبر تا کنون کارى نکرده و این برنامه همسنگ تمام برنامه هاى پیامبر اسلام است.

5ـ «والله یعصمک من الناس» معلوم مى شود که مسأله اى خالى از خطر نبوده است. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) اگر در مورد نماز و روزه و ... صحبت کند، خطرى ندارد، پس معلوم مى شود موردى بوده که عدّه اى منتظر آن بوده اند و در قبال آن موضع گیرى کرده اند که خدا مى فرماید خداوند حافظ تو است.

6ـ إنّ الله لا یهدی القوم الکافرین» کسانى که منکر این برنامه شوند، خداوند آنها را هدایت نمى کند و تهدید شدیدى است.

سؤال: چه برنامه مهمى بوده که تا آن زمان ابلاغ نشده و با رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) برابر بوده که ابلاغ آن هم خالى از خطر نبوده است؟ و چه مسأله مهمّى بوده که خدا مخالفان را تهدید مى کند؟

فراموش نشود که سوره مائده به گفته مشهور مفسّران، آخرین سوره اى بود که بر پیامبر نازل شده در حالى که تمام احکام نازل شده بود، پس چه بود که به طور رسمى ابلاغ نشده بود و این همه اهمیّت داشت؟!

آنها که از عامّه این تفسیر را قبول نکرده اند مى گویند این آیه مربوط به گوشتهاى حلال و حرامى بوده که پیامبر باید ابلاغ مى فرمود; آیا گوشتهاى حلال و حرام را با این تعبیر مى گویند و به این اندازه خطر دارد؟! آیا قرآن فصیح و بلیغ با این نکات و تأکیدها یک مسأله ساده را با این لحن بیان مى کند؟!

ما معتقدیم که مقصود آیه مسأله ولایت است که با تمام این تعابیر سازگار است: اوّلا، با تأکید همراه است و با تعبیر «إن لم تفعل فما بلغت رسالته» سازگار است، چون اگر بیان نکنند ابلاغ رسالت نشده است، چرا که خلافت مکمّل رسالت است و اگر خلافت بیان نشود، رسالت ضربه مى بیند، پس مناسب ترین مطلب با این آیه خلافت است و هر منصفى آن را مى پذیرد و مسأله خلافت بود که عدّه اى به آن چشم دوخته بودند که در آستانه رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به تصریح صحیح بخارى و مسلم، قلم و دوات خواست تا چیزى بنویسد که مردم گمراه نشوند. بنابراین اگر آیات دیگر قرآن را در مورد ولایت کنار بگذاریم و روایات غدیر که متواتر است و حدود سیصد راوى آن را نقل کرده اند کنار بگذاریم، از این آیه همه مطالب قابل اخراج است و هیچ منصفى نمى تواند جز ولایت را از این آیه استفاده کند، بنابراین منطق ما روشن، زنده، گویا و هماهنگ با قرآن است. حال بعضى روى تعصّب بپذیرند یا نپذیرند دعوا نداریم و با آنها هم همزیستى مسالمت آمیز داریم ولى این مانع از گفتن حقایق نیست پس حقیقت را مى گوییم و کسى را هم اجبار نمى کنیم. این که مى گوییم «الحمدلله الذى جعلنا من المتمسّکین بولایة مولانا امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اولاده المعصومین(علیهم السلام)» شکرگزارى بر این نعمت است و باید به مردم گفته شود.

ما به دنبال فردى به راه افتاده ایم که نهج البلاغه قسمتى از فرمایشات اوست و این تاریخ و صفات و زندگى اوست آیا در میان امّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) کسى مانند او یافت مى شود. ما در مقابل دشمن متّحدیم، ولى حرف منطقى خود را داریم و این مشکلى ندارد.

آیه دیگر در تأکید این آیه «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم» است که صریحاً مى فرماید این برنامه دشمنان را مأیوس کرد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد