نامه ده صفحهای از دکتر شریعتی به آقای مطهری
با انتشار کتاب نامه ها و ناگفته ها توسط انتشارات صدرا، سند دیگری از اعتماد بی نظیر امام خمینی به شهید آیت الله مطهری و نیز نامه ای حاکی از ارادت مرحوم دکتر شریعتی به استاد مطهری منتشر شد. به گزارش خبرنگار بازتاب، تازه ترین اثری که در آستانه فرار رسیدن سالگرد شهادت استاد مطهری انتشار یافته، مجموعه نامههایی از دیگران به آقای مطهری و از ایشان به دیگران همراه با برخی از یادداشت های قابل توجه است که بسیاری از آنها برای نخستین بار منتشر می شود. از آن جمله پنج نامه از امام است که دست کم یک مورد آن مهم است. همچنین در جمع نامههای حاضر، نامهای ده صفحهای از دکتر شریعتی به آقای مطهری چاپ شده که آن هم جالب توجه است. به علاوه یادداشت هایی از آقای مطهری درباره شورای روحانیت تهران و اساسنامه آن است که آن هم باید در زمره اسناد جدی مربوط به روحانیت در دو دهه پیش از انقلاب شناخته شود. کتاب شامل چهار فصل است و در اینجا مروری بر آنها خواهیم داشت. فصل اول نامه هایی است که به آقای مطهری نوشته شده است. در یکی از این نامه ها، امام خمینی به آقای مطهری می نویسد: کوشش کنید اکنون که با توده جوان محتاج به هدایت سروکار دارید، آنها را نجات دهید از ین منجلاب، و معنویات را با زبان شیرین خودتان به آنها بفهمانید... این برای شما بهتر است از آن که زندگی به اصطلاح مرفهی داشته باشید و بس. اینجانب نتوانستم کاری که پسند درگاه خدای متعال باشد انجام دهم و هم اکنون که مشرف به سراشیبی قبر هستم، نمی دانم چه جواب بدهم. از خودم مأیوس و به لطف خداوند تعالی امیدوارم... کتابی که فرستاده بودید مقاله شما را تا آخر خواندم و امید است توفیق مقالات دیگر هم واصل شود. مقاله مستدل جالبی است و باید هم جالب باشد. .. در خاتمه باید بدانید که اگر خدای نخواسته کسی از جناب عالی چیزی بگوید یا بنویسد، با سوابقی که از شما دارم و اطمینانی که به شما دارم مورد هیچ اثری نخواهد بود. ولی تاکنون همچو مطلبی واقع نشده است. (ص 12). گفتنی است بر اساس شواهد و قرائنی که داریم، امام در طول سالهای حضور در تبعید، بالاترین اعتماد را به آقای مطهری داشتند و به رغم آن که بر اساس اصول مردمداری با همه افراد - منهای کسانی که وضعیتشان آشکارا منفی بود - کار می کردند، اما بالاترین سطح اعتماد را به آقای مطهری داشتند. در اینجا چند نامه دیگر هم از امام به آقای مطهری هست. دریک مورد، امام در پاسخ نامه آقای مطهری می نویسند: «آنچه در رأس مفاسد است، همان امر سوم است که اشاره کرده اید که حوزه از درون تهدید می شود. باید آن علاج شود و علاجی جز آن که شخصیت هایی که مورد قبول باشند و از حیث معلومات قابل عرضه باشند در حوزه ها باشند و آنها ابتکار را در دست گیرند. شما برای انتخاب این اشخاص بهتر خبره هستید و می توانید اشخاص را پیدا کنید که ... به تدریج در روحیه جوانها مؤثر شوند.» (ص 18) به گزارش کتابخانه تاریخ اسلام و ایران، در نامه آیت الله شریعتمداری به آقای مطهری، مطالب متعددی در پاسخ ایرادات و انتقادات آقای مطهری درج شده است. معلوم می شود آقای مطهری نامه ای سراسر انتقاد به آقای شریعتمداری نوشته بوده و ایشان در این پاسخ از خود دفاع کرده است. از جمله آقای شریعتمداری می نویسد: سرکار عالی می دانید عده زیادی از کسانی که خود را دوآتشه معرفی میکردند، عوض این که با مبادی فساد بجنگند، لبه تیز مبارزه را به آقایان مراجع و بزرگان دین متوجه کردند (ص 34). مرقوم فرموده اید که «گله حقیر از آقایان متعقب شد به این که آقایان منتظری و ربانی را گرفتند». در اینجا آقای شریعتمداری ازخودش دفاع می که مسأله مذکور اسباب دستگیری آنان نبوده بلکه پخش اعلامیه از سوی پسر آقای منتظری سبب دستگیری پسر و بعد پدر و سپس دیگران بوده است (ص 36 – 37). آقای شریعتمداری نوشته است: مرقوم فرموده اید که صلاح بود دارالتبلیغ آن موقع اقدام نشود و قدری تأخیر افتد». (38). نامه ای دیگر از یکی از فضلای حوزه و منبرهای است که در نقد خاتم پیامبران نوشته شده است. این نویسنده نامه اش را برای آقای مکارم فرستاده و ایشان آن را برای آقای مطهری ارسال کرده اما نام آن شخص را قلم گرفته است (ص 46). این چند انتقاد مربوط به نوشته دکتر شریعتی در این مجموعه است که با نام از هجرت تا وفات در آن به چاپ رسیده بود. یک نامه ده صفحه ای از دکتر علی شریعتی به آقای مطهری که البته از آغاز آن موضوعش روشن نیست، جزو بهترین اسنادی است که در این مجموعه گویا برای نخستین بار چاپ شده است. دکتر در این نامه می نویسد «این اندازه ها شعور دارم که وقتی سرکار در میانه هستید و مسؤولیت امری را دارید، من و امثال من هرگز نباید دغدغه حیثیت و شخصیت و آبروی خود را داشته باشیم و اگر لحنی یا رفتاری هم به ظاهر منافی حیثیت خود احساس کردیم، باید بدانیم که اشتباهی رخ داده است یا مصلحتی در کار بوده است و چون آن مصلحت را شخصی چون سرکار تشخیص داده اید باید مطمئن باشیم که اگر خود نیز دست اندرکار بودیم چنین می گفتیم و می کردیم» (ص 56). از ادامه نامه کم کم می فهمیم که موضوع از چه قرار بوده است. برنامه سخنرانی دکتر در تهران بوده و او نیامده و اکنون توضیح میدهد که بیمار شده است. در عین حال، مشکل آن است که در برنامه ای برای حسینیه که آگهی آن در روزنامه چاپ شده بوده، اسم دکتر در حاشیه قرار گرفته بوده و تصور این بوده است که وی به خاطر غرور و خودخواهی و از این که دیده اینچنین تحقیر شده به تهران نیامده است. او توضیح می دهد که گرچه این بی تأثیر نبوده اما مشکل اصلی بیماری او بوده است. وی مینویسد: «مسأله ارشاد و سخنرانی من در ارشاد از نظر وضع من چندان اهمیتی ندارد که من نه اهلم برای چنین کاری و چنان جایی و نه اهل چنین کاری و جایی و به هر حال تمام شد و آنچه می ماند ارادت من است و لطف و محبت سرکار که از خداوند جدا می خواهم که در چنین لحظه حساس و تعیین کننده ای از تاریخ و سرنوشت، جامعه ما به شما که در صفی قرار دارید که مدافعانی سخت سست دارد و محافظانی چُرتی و نابینا و به خود مشغول، صبر و قدرت تحمل رنج و به خصوص رنجهای من حیث لایحتسب عنایت فرماید که در این راه دشوار و دراز و بی آب و آبادی و آسودگی شرط اول قدم است (ص 62).» نامه ای از صادق طباطبائی درباره درخواست کمک از طرف اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا با این ایده که هر سازمان مسلکی و صنفی نیاز به یک ارگان انتشاراتی دارد. سپس شرح این که نشریه «اسلام مکتب مبارز» به راه افتاده و هر سه ماه چاپ می شود. و نیز این که هم مشکل معنوی و تحقیقی دارند و هم مشکل مادی. و در نهایت درخواست مقاله ولو با اسم مستعار. و در نهایت: امیدواریم با بیانات فوق توانسته باشیم شما برادر دانشمند و محقق ارجمند و عالی قدر را به ضرورت امر واقفتر کرده و از پشتیبانی معنوی و مادی شما برخودار باشیم. (ص 85). در فصل دوم نامه های آقای مطهری به دیگران آمده است. نخستین نامه برای مدیر مجله زن روز که در نهایت منجر به چاپ مقالات ایشان در آن نشریه شد. نامه هایی به پدر که با تعبیر «روحی فداک» آغاز می شود (ص 85، 97، 99). نامه هایی به فرزندش علی، دخترش سعیده که پیش از این چاپ شده بود. نامه ای به هیئت مدیره مسجد الجواد در باره وضعیت مسجد، نامه های ایشان به دانشکده و رئیس دانشگاه و راشد به عنوان رئیس گروه فلسفه و غیره و غیره. در این بخش، نامه های اداری ایشان و یا آنچه خطاب به ایشان بوده، درج شده است. بر اساس نامه ای که در صفحه 128 آمده آقای مطهری در دوم اردیبهشت 53 به مقام استادی ارتقاء یافته است. فصل سوم نوشته ها و یادداشت های سیاسی – اجتماعی درج شده است. نخستین آنها یادداشت یازده صفحه ای است برای شورای روحانیت تهران. کار شورایی و ترکیب آن و همین طور شرحی از نیازهای علمی و عملی و موضوعاتی که باید در آنها تحقیق صورت گیرد. (137 – 147) یادداشتی در باره تشکیلات روحانیت تهران که در قالب یک اساسنامه تنظیم شده است. هدف در آغاز آمده و هفده اصل ذیل آن بیان شده و بحث پایان یافته است. (148 – 151). متنی به عنوان اساسنامه شورای روحانیت تهران آمده است. تاریخ آن سال 1382/1342 است. پس از شرح مسائل کلی از اصول تشکیلات، تشکیلات و شعبه های لازم از قبیل شعبه تحقیقات، شعبه تبلیغات و انتشارات و سازندگی جامعه، شعبه اطلاعات، شعبه ارتباطات، شعبه اجتماعی یا امداد، شعبه پرسش و پاسخ، دفتر سخن به میان آمده است. این مسائل با تفصیل هرچه تمام تر نوشده شده است.(152 – 167) یادداشتی از آقای مطهری درباره قیام 15 خرداد درج شده است. ایشان در اینجا نقاط قوت وضعف را مورد بررسی قرار داده است. 169 – 173 متن بازجویی ساواک از آقای مطهری پس از آن آمده است (174 – 178). نامه آقای مطهری در باره ماجرای برخورد با یک استاد مارکسیست در دانشکده الهیات که آن را برای دکتر محمد محمدی رئیس دانشکده الهیات نوشته اند (180 – 194) برخوردی که سبب شد تا آقای مطهری زودهنگام از دانشگاه بازنشست شود. اعلامیه مشترک آقایان مطهری و بازرگان در باره آثار شریعتی (195 – 196). یک بیانیه سیاسی در دوران انقلاب به قلم آقای مطهری (198 – 203) یک یادداشت کوتاه در باره درخواست بختیار برای رفتن خدمت امام (204 – 205). فصل چهارم چند یادداشت ویژه است. نخستین آنها یادداشتی است در تقویم ایشان در باره زندانی شدن و آزادی در جریان قیام پانزده خرداد (209 – 210). یادداشتی در باره درس معارف قرآن خود در قم (214 – 215).متن سنگ مزار مادر استاد به قلم آقای مطهری (219) وتصویر برخی از نامه ها در پایان کتاب آمده است.
منبع: بازتاب
بردیا نیوز