امر به معروف و نهى از منکر، وظیفه همه مسلمانان است یا گروهى خاص؟ براى ماشینى که در مسیر یک طرفه بر خلاف همه رانندگى مىکند، دو نوع برخورد لازم است: یکى آنکه تمام رانندگان با بوق و چراغ مخالفت خود را با کار او اعلام کنند، دوم آنکه پلیس، راننده را جریمه کند. قرآن نیز هم تمام مسلمانان را به امر به معروف و نهى از منکر سفارش کرده و فرموده است: «کُنتم خَیرَ اُمّة اُخرِجَت للنّاس تَأمرون بِالمَعروف و تَنهَون عن المنکر» (12) شما بهترین امّتى هستید که جلوه کردهاید به شرط آنکه امر به معروف و نهى از منکر کنید. و در جاى دیگر مىفرماید: از میان شما مسلمین گروهى ویژه باید مسئول امر به معروف و نهى از منکر شوند. «ولتکن منکم اُمّة یَدعون الى الخیر و یأمرون بالمعروف و یَنهون عن المنکر» (13) اینکه خداوند فقط کار افراد با تقوى را مىپذیرد، سبب دل سردى و یأس افراد عادّى یا گناهکار نمىشود؟ اولاً اینکه قرآن مىفرماید: «إنّما یَتقبّل اللّه من المتّقین» (14) ، تقوا درجاتى دارد. به همین دلیل، کلمه (أتقى) یعنى با تقواتر، در قرآن آمده است: «انّ أکرمکم عند اللّه أتقاکم» (15) و اکثر افراد عادّى و خلافکار هم مرحلهاى از تقوى را دارا مىباشند و گرنه هیچ کار خیرى انجام نمىدادند و از هیچ گناهى دست برنمىداشتند. ثانیاً اگر گفتند دولت فقط فارغ التحصیلان دانشگاه را مىپذیرد، مراد آن است که شرط استخدام رسمى، فارغ التحصیل دانشگاه بودن است، نه اینکه دیگران حقّ هیچ گونه کارى ندارند و یا اگر کارى انجام دهند، پاداششان ضایع مىشود. ثالثاً پذیرش عمل نیز درجاتى دارد: قبول عادّى، قبول شایسته، «بقبول حسن» (16) و قبول برتر که در دعا مىخوانیم: «و تقبّل باحسن قبولک» (17) بنابراین، هرکس به مقدار تقوایى که دارد کارش قبول مىشود. به همین دلیل پاداشهاى قرآن نسبت به افراد و کارها و شرایط، متفاوت است؛ بعضى کارها پاداش دو برابر دارد: «ضِعفَین» (18) بعضى کارها پاداش چند برابر دارد: «أضعافاً» (19) بعضى کارها پاداش ده برابر دارد: «فله عَشرُ أمثالها» (20) بعضى کارها پاداش هفتصد برابر دارد: «کمَثل حبَّة أنبَتَت سَبع سَنابِل فى کلّ سُنبلَةٍ مِأةُ حَبّة» (21) بعضى کارها پاداشى دارد که هیچ کس، جز خدا آن را نمىداند: «فلا تعلم نفس ما اخفى لهم» (22) و این تفاوتها بر اساس تفاوت نیّت و نوع کار است. بشر چه نیازى به کتاب آسمانى دارد؟ تمام کارخانجات دنیا براى تولیدات خود دفترچه راهنما تهیّه و در کنار محصولات به مشتریان ارائه مىدهند. این دفترچهها مشتریان را راهنمایى مىکند که چگونه از آن کالا بهرهمند شوند. نویسنده این دفترچهها کیست؟ آیا جز طراح و سازنده، فرد دیگرى صلاحیّت نوشتن آن را دارد؟ هرگز! ما نیز سازنده و آفریدگار داریم که براى راهنمایى ما، دفترچهاى به نام قرآن نازل کرده است و دیگرى حق قانون گزارى بر خلاف آن را ندارد، زیرا فقط سازنده مىداند که چه ساخته و تنها اوست که به تمام زوایا و ابعاد محصول خود آگاه است و راه بهرهگیرى صحیح و آفات و موانع رشد آن را مىداند: «ألا یَعلم مَن خَلق و هو اللّطیفُ الخَبیر» (23) کسانى که به جاى قانون خداوند به سراغ قوانین بشرى مىروند مانند کسانى هستند که دفترچه راهنماى سازنده را کنار گذاشته و از دیگران نحوه استفاده از آن را مطالبه مىکنند. چه کنیم تا در دنیا راحت زندگى کنیم؟ قرآن مىفرماید: «لِکَیلا تَأسوا على ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم» (24) آن گونه باشید که اگر چیزى را از دست دادید، تأسّف نخورید و اگر چیزى به شما دادند، شاد نشوید. راستى آیا مىشود انسان اینگونه متعادل باشد که دادنها و گرفتنها در او اثرى نگذارد؟ کارمند بانک، یک روز مسئول دریافت پول مردم مىشود و روز دیگر مسئول پرداخت پول به مردم مىشود. نه آن روزى که پول مىگیرد خوشحال است و نه آن روزى که مىپردازد، ناراحت. زیرا او مىداند هر دو روز، امانتدارى بیش نبوده است. مثالى دیگر: براى لاستیک تراکتور، حرکت در زمین هموار و غیر هموار یکسان است، ولى براى لاستیک دوچرخه، تفاوت دارد. نشستن و برخاستن یک گنجشک، روى شاخه گل اثر مىگذارد ولى روى درخت تنومند، اثر چندانى ندارد. آرى، انسانهاى بزرگ به خاطر سعه صدرى که دارند، مسایل جزئى در روح آنان اثر چندانى ندارد. امام حسینعلیه السلام ظهر عاشورا در برابر دهها تیر که به سویش رها شد و دهها داغى که دید، نمازِ با حال و خشوعى خواند، در حالى که کوچکترین حرکت، ما را از نماز یا خشوع باز مىدارد. چرا در اسلام، ارزش عمل به نیّت آن است و قبولى عمل به قصد قربت و اخلاص وابسته است؟ در کارهاى دنیوى نیز ارزش کارها، به نیّت آنها بستگى دارد. به این مثالها توجّه کنید: جرّاح و چاقوکش هر دو شکم پاره مىکنند، امّا کار جراح، خدمت است و کار چاقوکش جنایت. همین جرّاح مىتواند براى پول کار کند و مىتواند براى نجات یک انسان کار کند، هر کدام از این هدفها نیز ارزش مخصوص به خود دارد. مثالى دیگر: یک لیوان آب را به سه نفر عرضه مىکنیم؛ یکى نمىخورد، چون میل ندارد، دیگرى نمىخورد چون قهر کرده است، سومى نمىخورد و مىگوید: نفر چهارم از من تشنهتر است، آب را به او بدهید! این سه نفر، در ننوشیدن آب یکسانند ولى به خاطر آن که هدفهاى آنها متفاوت است، ارزش کارشان نیز تفاوت دارد. در اسکناسها نخى است که نشانه اصالت اسکناس و وسیله جدایى اسکناس اصلى از قلابى است، در عبادات نیز باید ریسمانى محکم میان بنده و خدا باشد که همان قصد قربت و اخلاص است. اگر آن نخ نباشد یا پاره شود، رابطه انسان با خدا قطع و عمل مقبول نیست. آیا پاداش ده برابر، براى انجام هرکار نیک است؟ قرآن مىفرماید: «مَن جاءَ بالحَسنَة فلهُ عَشر أمثالها» (25) هر کس کار شایستهاى بیاورد، ده برابر پاداش دارد. آنچه مهم است آوردن کار شایسته به قیامت است، نه انجام آن در دنیا. رساندن جنس به مقصد ارزش دارد، ولى اگر جنسى را در وسط راه از بین بردیم، ارزشى ندارد. بسیارى از کارهاى به ظاهر نیک دچار آفاتى مىشود که به مقصد نمىرسد: یا در آغاز، کار را با ریا و خودنمایى شروع مىکنیم و هدف الهى نداریم، یا در وسط کار گرفتار غرور و عُجب و خودخواهى مىشویم و یا بعد از انجام کار، گناهى مىکنیم و آثار آن را محو مىکنیم. گرچه در این سه مورد کار شایسته انجام گرفته، ولى سالم به مقصد نرسیده است. لذا قرآن نمىفرماید: هرکس کار شایسته انجام دهد ده برابر پاداش دارد، بلکه مىفرماید: هر کس کار شایسته خود را تا قیامت بیاورد، ده پاداش دارد. «مَن جاء بالحسنة»